-
جوانی
جمعه 4 مردادماه سال 1392 15:47
ای جوانــــــی ، رفتی ز دستـــم ، در خون نشستــم جوانــــــی، کجایــــی ... چرا رفتـــی که من بر تو عهدی نبستم غم پیری ، نبود دیری ، که در هم شکستــم چه امید به کف داده ام رایگانی کنون حسرتبرم روز و شب بر جوانی نه هوشیار و نه مستم ندانم که چه هستم جوانی چو رفتی تو ز دستم ندیدم سود از جوانی در زندگانــــــــی چه حاصل...
-
آتش جاویدان
شنبه 21 بهمنماه سال 1391 00:17
آتشی در سینه دارم جاودانی عمر من مرگیست، نامش زندگانی رحمتی کن کز غمت جان می سپارم بیش ازین من طاقت هجران ندارم کی نهی برسرم پای ای پری، از وفا داری؟ شد تمام اشک من بس درغمت، کرده ام زاری نو گلی زیبا بود حسن و جوانی عطر آن گل رحمت است و مهربانی ناپسندیده بود دل شکستن رشته الفت و یاری گسستن کی کنی ای پری ترک ستمگری؟ می...
-
تنها ماندم
جمعه 20 بهمنماه سال 1391 23:49
همه شب نالم چون نی که غمی دارم، که غمی دارم دل و جان بردی امّا نشدی یارم، یارم... با ما بودی، بی ما رفتی چون بوی گل به کجا رفتی؟ تنها ماندم، تنها رفتی... چو کاروان رود، فغانم از زمین، بر آسمان رود دور از یارم، خون می بارم... فتادم از پا ز ناتوانی، اسیر عشقم، چنان که دانی رهایی غم نمی توانم، تو چاره ای کن، که می توانی...
-
تا بهار دلنشین
چهارشنبه 11 بهمنماه سال 1391 13:33
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر تا که گلباران شود کلبه ی میران من تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان تا نسیم از سوی گل با من بیا دامن کشان چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی چون سرشکم در کنار بنشین ، نشان سوز نهان بازا ببین در حیرتم بشکن سکوت خلوتم چون لاله ی تنها...
-
مستان همه افتاده و ساقی نمانده
پنجشنبه 2 آذرماه سال 1391 17:20
مَستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گُُل برای باغبان باقی نمانده صحرا همه گلگون شده هر بلبلــــی دلخون شده مَظلـــــــــــوم حُســــــــــینم دُور ایــن حرم دویدم صفا و مروه دیدم هیچ کجا برای من کربُبلا نمی شود ای دوست اثر محمد علی کریمخانی دانلود
-
نرگس مست
جمعه 12 آبانماه سال 1391 15:19
تا من آن نرگس مست تو دیدم دیـن و دل دادم و مهرت خریـدم ترســـم آخـر کـه وفایـت نبینـــم بس جفا دیدم و محنت کشیدم آه ز بیداد تو ای دلبر طناز دهان غنچه کــن بــاز ناسزایــی بـگو تا بگویــم کــه من چون شنیـدم جام زهر از کف تو نوش داروست ناسزا از لب تو طیبات است گر بمیرم تو به مرگم بگریی نوشم آن قطره که آب حیات است آه که...
-
به سوی تو
جمعه 12 آبانماه سال 1391 13:24
به سوی تو به شوق روی تو به طرف کوی تو سپیده دم آیم مگر تو را جویم بگو کجایی؟ نشان تو گه از زمین گاهی ز آسمان جویم ببین چه بی پروا ره تو می پویم بگو کجایی؟ کی رود رخ ماهت از نظرم نظرم؟ به غیر نامت کی نام دگر ببرم؟ اگر تو را جویم حدیث دل گویم بگو کجایی؟ بدست تو دادم دل پریشانم دگر چه خواهی؟ فتاده ام از پا بگو که از جانم...