ای جوانــــــی ،
رفتی ز دستـــم ، در خون نشستــم
جوانــــــی، کجایــــی ...
غم پیری ، نبود دیری ، که در هم شکستــم
کنون حسرتبرم روز و شب بر جوانی
جوانی چو رفتی تو ز دستم
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
غمت را، نهفتم در سینه اما با کس نگفتم راز نهانی
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
که چون جویم از رهابم
بخوانم با سوز هجر و داغ جدایــــی...
خواننده: حسین قوامی
آهنگساز: حسین یاحقی