ای جوانــــــی ،
رفتی ز دستـــم ، در خون نشستــم
جوانــــــی، کجایــــی ...
غم پیری ، نبود دیری ، که در هم شکستــم
کنون حسرتبرم روز و شب بر جوانی
جوانی چو رفتی تو ز دستم
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
غمت را، نهفتم در سینه اما با کس نگفتم راز نهانی
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
که چون جویم از رهابم
بخوانم با سوز هجر و داغ جدایــــی...
خواننده: حسین قوامی
آهنگساز: حسین یاحقی
آتشی در سینه دارم جاودانی
عمر من مرگیست، نامش زندگانی
رحمتی کن کز غمت جان می سپارم
بیش ازین من طاقت هجران ندارم
کی نهی برسرم پای ای پری، از وفا داری؟
شد تمام اشک من بس درغمت، کرده ام زاری
نو گلی زیبا بود حسن و جوانی
عطر آن گل رحمت است و مهربانی
ناپسندیده بود دل شکستن
رشته الفت و یاری گسستن
کی کنی ای پری ترک ستمگری؟
می فکنی نظری آخر به چشم ژاله بارم
گر چه ناز دلبران دل تازه دارد
ناز هم معبود من اندازه دارد
هیچ گر ترحمی نمی کنی بر حال زارم
جز دمی که بگذرد از چاره کارم
دانمت که بر سرم گذر کنی ز رحمت اما
آن زمان که بر کشد گیاه غم سر از مزارم
خواننده: فمر الملوک وزیری
آهنگ: مرتضی نی داوود
شاعر: پژمان بختیاری
همه شب نالم چون نی
که غمی دارم، که غمی دارم
دل و جان بردی امّا
نشدی یارم، یارم...
با ما بودی، بی ما رفتی
چون بوی گل به کجا رفتی؟
تنها ماندم، تنها رفتی...
چو کاروان رود، فغانم از زمین، بر آسمان رود
دور از یارم، خون می بارم...
فتادم از پا ز ناتوانی، اسیر عشقم، چنان که دانی
رهایی غم نمی توانم، تو چاره ای کن، که می توانی
گر ز دل بر آرم آهی
آتش از دلم ریزد
چون ستاره از مژگانم
اشک آتشین ریزد
چو کاروان رود، فغانم از زمین، بر آسمان رود
دور از یارم، خون می بارم...
نه حریفی تا با او غم دل گویم
نه امیدی در خاطر که تو را جویم
ای شادی جان، سرو روان، کز بر ما رفتی
از محفل ما، چون دل ما، سوی کجا رفتی؟
تنها ماندم، تنها رفتی...
به کجایی غمگسار من؟ فغان زار من بشنو باز آ، باز آ
از صبا حکایتی ز روزگار من بشنو باز آ
باز آ، سوی رهی
چون روشنی از دیده ما رفتی
با قافله ی باد صبا رفتی...
تنها ماندم...
تنها رفتی...
خواننده: غلامحسین بنان
آهنگساز: مرتضی محجوبی
شاعر: رهی معیّری
تا بهار دلنشین آمده سوی چمن
ای بهار آرزو بر سرم سایه فکن
چون نسیم نوبهار بر آشیانم کن گذر
تا که گلباران شود کلبه ی میران من
تا بهار زندگی آمد بیا آرام جان
تا نسیم از سوی گل با من بیا دامن کشان
چون سپندم بر سر آتش نشان بنشین دمی
چون سرشکم در کنار بنشین ، نشان سوز نهان
بازا ببین در حیرتم بشکن سکوت خلوتم
چون لاله ی تنها ببین بر چهره داغ حسرتم
ای روی تو آئینه ام عشقت غم دیرینه ام
بازا چو گل در این بهار ، سر را بنه بر سینه ام
خواننده: غلامحسین بنان
آهنگساز: روح الله خالقی
شاعر: بیژن ترقی
مَستان همه افتاده و ساقی نمانده یک گُُل برای باغبان باقی نمانده
صحرا همه گلگون شده هر بلبلــــی دلخون شده
مَظلـــــــــــوم حُســــــــــینم
دُور ایــن حرم دویدم
صفا و مروه دیدم
هیچ کجا برای من کربُبلا نمی شود
ای دوست
اثر محمد علی کریمخانی